معنی قاب و کادر عکس

حل جدول

لغت نامه دهخدا

قاب عکس

قاب عکس. [ب ِ ع َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) از قاب ترکی به معنی ظرف + عکس. چارچوبی که عکس در وی گیرند.


کادر

کادر. (فرانسوی، اِ) قاب. چهارچوب. چوب یا فلزی که دور عکس یا آئینه قرار دهند. || در تداول ایرانیان بهیئت اداره کننده ٔ یک اداره یا یک بنگاه اطلاق میشود.

فارسی به عربی

قاب عکس

جبل، لجنه

فرهنگ فارسی هوشیار

قاب عکس

فرواز فرآویز


کادر

حدود، قاب، چوب یا فلزی که دور عکس یا آئینه قرار دهند

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ عمید

کادر

خط یا خطوطی که نوشته یا تصویر را برای مشخص و متمایز شدن در درون آن قرار می‌دهند،
چهارچوبی از جنس چوب، فلز، یا پلاستیک که عکس، تابلو، یا آینه را در آن قرار می‌دهند، قاب،
گروهی از افراد که با تخصص‌ها و وظایف یکسان در خدمت سازمان معینی هستند: کادر مهندسی، کادر آموزشی،
[مجاز] چهارچوب، محدوده،


قاب

چهارچوبه‌ای از جنس فلز، پلاستیک، یا چوب که عکس، نقاشی، آیینه، و مانند آن‌ها را برای حفظ یا تزئین درون آن قرار می‌دهند: قاب عکس، قاب آیینه،
جعبه یا محفظه‌ای برای نگهداری یا حمل چیزی: قاب عینک،
بشقاب بزرگ لب‌تخت،
جام،

مترادف و متضاد زبان فارسی

کادر

چارچوب، قاب، پرسنل، کارمند، مستخدم

معادل ابجد

قاب و کادر عکس

484

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری